اتفاق بد !!
سلام دوستان وبلاگی دیروز یه اتفاق بد برا النا افتاده!!!!! دیروز وقتی خونه مادر بزرگش (مادر مهناز) بوده یواشکی چاقو دستش گرفته و اومده نارنگی پوس بگیره که زده دست خودشو بریده انقدر خون اومد الانم دستشو باند پیچی کردن خیلی گریه کرد . نکته جالبش اینجاست که در حال گریه کردن حرفهای جالبی میزد(دوستتون دارم ،شما منو دوست دارید، آخه من خوب میشم و خیلی چیزهای دیگه ) ...
نویسنده :
مامان و پدر
11:29