شعرهای کودکانه
جوجه جوجه طلائی نوکت سرخ و حنائی تخم خود را شکستی چگونه بیرون جستی گفتا جایم تنگ بود دیوارش از سنگ بود نه پنجره، نه در داشت نه کسی ز من خبر داشت دادم به خود یک تکان مثل رستم پهلوان تخم خود را شکستم اینگونه بیرون جستم ...
نویسنده :
مامان و پدر
11:50